خب مشتاق شدید کل رمان رو بخونید نه ؟
خب حالا که انقدر دوس دارید بیاید
.
.
.
.
.
پست دوم :
-باشه پس رقیه خانوم واسه ناهار بجای قرمه سبزی زنگ بزن از بیرون پیتزا بیارن
فراز کپ کرده بود . فراز حالش از پیتزا بهم میخوره اما من عاشق پیتزاام . فراز با حالت شوکه شده گفت :
-مگه قرار بود قرمه سبزی درس کنی رقیه خانوم ؟
رقیه خانوم خندید و گفت :
-بله ... همتا خانوم گفته بودن چون فراز قرمه سبزی دوست داره واسش قرمه سبزی درس کن منم گفتم چشم
فراز – الان به حرف همتا خانوم گوش میدی و دیگه قرمه سبزی درس نمیکنی؟
رقیه خانوم – مجبورم آقا
فراز – همتا جونم
-جانم ؟
فراز – اصن غلط کردم من اندازه ی فندوق عقل دارم
-خب اونکه مشخصه اما من اندازه ی چی عقل دارم .
فراز با خند ه گفت :
-نوخود ....
دیگه کارد میزدی خونم درنمیومد . نه این امروز قصد داره منو بترکونه با عصبانیت گفتم :
-رقیه خانوم پیتزا سفارش بده همینو بس
و از آشپزخونه خارج شدم .
فراز صدام کرد اما اهمیتی ندادم دوس دارم به پام بیفته .
فراز – همتا صبر کن ، همتا غلط کردم صبر کن
رفتم تو اتاقمون و رو تخت نشستم .
فراز هم پشت سر من اومد تو و در رو بست .
اومد کنارم نشست میخواست دستم رو بگیره که دستم رو کشیدم عقب .
نزدیکم شد . نزدیک تر و بازم نزدیکتر . آروم گفت :
-عزیزم ، گلم ، نفسم ببخشید تو که این قدر بی جنبه نبودی ..
بهم میگه بی جنبه حیف که دوسش دارم وگرنه میزدم شل و پلش میکردم .
اخمام رو کردم تو هم . فهمید دوباره از چی ناراحت شدم . آروم تر از قبل گفت :
عزیزم خب بی جنبه نیستی عقلتم از همه ی ما گنده تره خوبه ؟
رو تخت دراز کشیدم دوس داشتم بیشتر منت کشی کنه .
فراز-خانومم هنوز قهری ؟
جوابش رو ندادم .
صورتش رو نزدیک صورتم کرد . قلبم تند تند زدنش رو شروع کرد .
گونم رو به آرومی بوسید و گفت :
-همتای من ببخشید .
نمیتونستم نبخشمش دیگه نقطه ضعفم رو پیدا کرده بود .
فاصله ی صورتامون 2 سانت بود . به لباش چشم دوختم . لبام رو آروم گذاشتم رو لباش و بوسیدمش یه بوسه ی کوتاه که دلم رو آروم میکرد . حالا نوبت اون بود . لباش رو تا اومد بزاره رو لبام دره اتاق باز شد .
سریع خودم رو جمع و جور کردم . فرازم خودش رو جمع و جور کرد . هردو کنار هم رو تخت نشستیم . یکتا تو درگاه وایساده بود تا دید ما داریم .... سریع رفت و در بست .
من و فراز هردو خندیدیم .
فراز – وای خدا اگه اینا گذاشتن من و تو دو دقه تنها باشیم حداقل تو کارت رو کردی من چی ؟
خندیدم و گفتم :
-منم کارم تموم نشده بود .
با شیطنت بهم نگاه کرد و گفت :
-خب تموم کن .
خب تموم شد .
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |